سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]

در تاریخ 13 رجب 1304/18 فروردین هجری 1266 خورشیدی /7 آوریل 1887 ابوالحسن خان فخرالملک اردلان در بازگشت از عتیبات از کوریجان عبورکرده و در سفرنامه خود که با نام از حریم تا حرم چاپ شده به کوریجان و مالکان آن در آن زمان  عزالدوله و عبدالله خان سرتیپ اشاره کرده است و همچنین به وضعیت رودخانه کوریجان و جمعیت کوریجان اشاره شده است 

امروز به کوریجان که ملک سرکار عزالدوله(1) است می رویم مسافت چهار فرسنگ است امروز روز عید امیرالمومنین (ع) است روز بسیار مبارکی است شش ساعت به غروب مانده سوار می شویم و سه فرسنگ در جلگه رو به شمال حرکت کردیم بعد کم کم دره متهور شد می گفتند اینجا سابقا محل دزد گاه بوده حالا از اقبال بی زوال شاهنشاه جمجماه روحناه فدا در کمال امنیت است یک فرسنگ که میان ماهورها گذشتیم در انتهای ماهورها باز جلگه شد و به قریه کوریجان رسیذیم آئم های حضرت والا عزالدوله استقبال کرده بودند بد خانه ای نبود قریه کوریجان در اصل چهارصد خانوار می شود امروز در راه یک روئخانه عظیمی بود که دویست سنگ آب داشت و پل نداشت با کمال زحمت گذشتیم ... امروزدر راه باران سختی آمد ...

در خاتطرات روز شنبه 15 رجب می نویسد منزل امروز سرابیک است و مسافت 5 فرسنگ است صبح سوار شدیم چند تن از گماشتگان سرکار عزالدوله برای بلدیت همراه آمده بودند از پل رودخانه کوریجان که واقعا شطی بود گذشتیم

 عجب این است که می گویند این رودخانه در تابستان به کلی خشک می شود نیم فرسنگ که آمدیم به به قریه مزرعه که قدریش ملک سرکار عزالدوله است رعایا بره تعارف آورده بودند . از دو رودخانه که پل چوبی داشت گذشتیم تا به قریه داق داق آباد رسیدیم از آنجا آدم های سرکار عزالدوله برگشتند و یک نفر بلد همراه کردند که مارا به سرابیک ببرد. از قراری که میرزا زمان گماشته عزالدوله صحبت می کرد در چند روز پیش عبدالله خان سرتیپ (2) اسب های خودش را خواسته بود که سان ببیند یکی از اسب ها را کور دیده بود بعد جلو دار به قدری گاو سر زده بود که جهان فانی را وداع گفته بود. خیلی حکایت غریبی بود به هر جهت به همراهی بلد سه فرسنگ و نیم بیراهه آمدیم زمین همه جا خار و ورک بود یک ساعت به غروب مانده وارد سرابیک شدیم قریه ایست مخروبه تقریبا پنجاه خانوار می شود ملک دختر نگار خانم خاله است.. (3).

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع و ماخذ و توضیحات :

(1) عزالدوله: عبد الصمد میرزا عزالدوله برادر ناصرالدین شاه (پدر قهرمان میرزا عین السطنه  ونیای خاندان سالور اربابان کوریجان)

(2) عبدالله خان سرتیپ در آن زمان مالک دو دانک کوریجان بوده است که به این بخش از اراضی روستا به سرتیپ لی لر یا ایکی دنک معروف است.

(3) کتاب از حریم تا حرم –ابوالحسن خان فخرالملک ص 109

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مصطفی نوروزی 89/2/18:: 8:49 صبح     |     () نظر

درباره
وضعیت من در یاهـو
مصطفی نوروزی
من کارشناس ارشد مدیریت دولتی و مهندس نرم افزار کامپیوتر هستم و در زمینه تاریخ کوریجان و همدان مطالعاتی دارم
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها